سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند ـ عزّوجلّ ـ، میانه روی را دوستدارد . [امام صادق علیه السلام]
کتیر
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 19098
بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 1
........... درباره خودم ...........
کتیر
رضا

........... لوگوی خودم ...........
کتیر
............. بایگانی.............
پاییز 1386

............. اشتراک.............
 
............آوای آشنا............

........... طراح قالب...........


  • و خدا...

  • نویسنده : رضا:: 86/9/20:: 12:31 صبح
    کودک زمزمه کرد: (خدایا با من حرف بزن).
    و یک چکاوک در مرغزار نغمه سر داد.
    کودک نشنید.
    او فریاد کشید: (خدایا! با من حرف بزن).
    صدای رعد و برق  آمد.
    اما کودک گوش نکرد.
    او به دور و برش نگاه کرد و گفت:
    (خدایا! بگذار تو را ببینم).
    ستاره ای درخشید. اما کودک ندید.
    او فریاد کشید(خدایا! معجزه کن).
    نوزادی چشم به جهان گشود. اما کودک نفهمید.
    او از سر ناامیدیگریه سر داد و گفت:
    (خدایا به من دست بزن. بگذار بدانم کجایی).
    خدا پایین آمد و بر سر کودک دست کشید.
    اما کودک دنبال یک پروانه کرد.
    او هیچ درنیافت و از آنجا دور شد.

    نظرات شما ()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ